محدثه وصالی هستم ۲۴ سالمه دانشگاه آزاد شهر قم درس خوندم و لیسانس معماری دارم، شروع کارمم مثل همه کسانی که یا باید فارغ التحصیل بشن یا میخوان شروع کنن به کار کردن از کار آموزی شروع شد و تا یک مدت کارآموز بودم ولی بعدش تونستم خودم شاغل بشم و درآمد داشته باشم. از دفتر نظام مهندسی شروع کردم و ضوابط شهرداری نظام مهندسی رو که اکی شدم و یاد گرفتم دیگه بعدش خواستم سمت اجرای پروژهی ساختمونی برم و دقیقاً یک هفته بعد از دفاع پایان نامهام برای اجرای یک پروژه رفتم و بعد از اون کار طراحی انجام دادم.
با من از طریق آدرس ایمیل Mohadesehvesaly12@gmail.com در ارتباط باشید.
برای مشاهده نمونه کارهای من میتوانید به آیدی Arc_architecture_group@ در اینستاگرام مراجعه کنید.
چطور با این دوره آموزشی آشنا شدید؟
وقتی وارد کار طراحی شدم، کارای تری دی رو میدادم بیرون زمانی بود که اصلاً کار سهبعدی بلد نبودم و مجبور بودم بدم به کسای دیگه برام انجام بدن، و با اینکه از پولی که میگرفتم هزینه میکردم بازم خیلی پیش کارفرما بد قول میشدم دیر کارم رو تحویل میدادند و اونجور که میخواستم کار رو بهم تحویل نمیدادند و احساس میکردم اگر خودم انجام بدم با توجه به اینکه میدونم چی میخوام خیلی بهتر بود. یکی از همکارام پیش شما میاومدن دوره تری دی مکس و خیلی هم راضی بود و از استاد خیلی تعرف میکردند که بسیار حرفهای هستند این شد که تصمیم گرفتم شروع کنم به یاد گرفتن و چه کسی بهتر از استاد خوب هم حرفهای بودند و هم خیلی تعریفشون رو شنیده بودم وقتی یاد گرفتم تونستم راحتتر پروژهها رو انجام بدم و دیگه خودم انجام میدادم چیزی که خودم میدونستم و پیاده میکردم و برام خیلی راحتتر بود و دیگه زمان صرف این نمیکردم که به بقیه توضیح بدم که چی میخوام و یا چی کار کنم و استرس داشته باشم که کار من رو تحویل میدن یا نه و باعث بشه بد قول بشم. اینجا شد که من تر ی دی مکس رو یاد گرفتم و بلافاصله بعد از این که تونستم یکی از پروژههای دوره رو انجام بدم خودم پروژه گرفتم با اینکه سبک کلاسیک سنگینی هم بود خودم صفر تا صدش رو انجام دادم و بعد از اون دیگه راحتتر میتونستم کار بگیرم و پروژههای بهتری گرفتم و خوب چون میتونستم خودم انجام بدم کارفرماها راضیتر بودند و من رو معرفی میکردند.
با توجه به سن و سال کم و در مقابل، کسب موفقیت و تجربههای کاری بسیار موفقیت خودتون رو مدیون چه چیزی میدونید از تجربههاتون برامون بگین؟
من از دوران هنرستان شروع کردم به تلاش کردن و واقعاً هم سنی نداشتم و دو سال زودتر فارغ التحصیل شدم و وقتی هم خواستم هنرستان وارد رشته معماری بشم خانوادم به شدت مخالف بودند و میگفتند یه شغل مردونه است و بازار کار اشباع شدهای داره که ممکنه بعد از این همه درس خوندن و تلاش کردن موفق نشی ولی یه معلمی داشتم که تو این چند سال هنوز هم به دیگران و اطرافیانم وقتی یادش میاوفتم این حرفو میزنم، بهشون حرف معلمم رو میزنم که کار از آن کسیه که کار بلده! تو هر چقدر تلاش کنی به همون جایی که میخوای میرسی بهترین باش حتی اگر بازار کار خراب باشه! همه دنبال بهترین هستند. من از دوران هنرستان شروع کردم به انجام دادن کارهای دوستام و خوب کارها دستی بود نرمافزار نبود و وقتی اون کار بچهها رو هم انجام میدادم کارم خیلی تندتر میشد و شده بودم یکی از شاگرد اولها توی دانشگاه وهنرستان وقتی وارد دانشگاه شدم اوایل کار همه کارها دستی بود و باید اسکیس میزدیم سال بالاییها میاومدن و ازم میپرسیدن که تو چطور یاد گرفتی کلاس رفتی و خوب میگفتم که من خودم یاد گرفتم و واقعاً هم تلاش میکردم و اگر بچهها دو تا کار میکردند من ۴ تا کار انجام میدادم تا کارم خوب بشه و همون موقع توی دانشگاه به سال بالاییها تدریس خصوصی انجام میدادم؛ کروکی و اسکیس راندو کردن و همین چیزی که بلد بودم رو به بچههای سال بالایی یاد دادم
و با توجه به اینکه من هنرستانی و ناپیوسته بودم و اونها بچههای پیوسته بودند ولی خیلی مثل من بلد نبودند و من درآمد داشتن رو از اونجا شروع کردم خیلی کم بود ولی از اونجا شروع کردم و مثلا بین کلاسهام اگر ۱۲ تا ۱۴ خالی بودم یه تایمی رو میگذاشتم و تو راهرو دانشگاه به بچهها یاد میدادم اون موقع جا و مکان مهم نبود همه دانشجو بودیم و فقط مهم بود که یاد بگیرن از اونجا شروع کردم، ولی خوب دیگه یه زمانی شد دوست داشتم وقتی لیسانس میگیرم تازه برم تو بازار ببینم چی میطلبه که برم یاد بگیرم و تازه بخوام رزومه برای خودم جمع کنم و همون دوران دانشجوییم هم دیده بودم بچههایی که فارغ التحصیل میشن بچهها میرفتن پیششون کارآموزی یه مدتی رو تا تازه یاد بگیرن من میخواستم دوران کارآموزی رفتنم و رزومه جمع کردنم رو در دوران دانشگاه برم که وقتی فارغ التحصیل شدم با مدرک لیسانسم بتونم کار کنم.
از همون ابتدا هم که خواستم وارد بازار کار بشم پیش مهندس خوبی رفتم و در حرفه خودش با تجربه بود از دفتر نظام مهندسی شروع کردم اونجا کار میکردم و با توجه به اینکه دانشجو بودم و پنجشنبه و جمعهها در قم نبودم و سه روز در هفته کلاس داشتم و کلا دو روز وقت خالی داشتم و بیشتر از اون دور روز مجبور بودم کار کنم و میبایست بعد از دانشگاه سر کار میرفتم و یا تو خونه انجام میدادم و برای من خیلی خسته کننده بود و مهمتر از همه اینکه کارآموز بودم و همه چی رایگان بود و خیلی باید همت داشته باشی تا این کارها رو انجام بدی، من در دفتر نظام مهندسی که مشغول شدم از همون اول تا وقتی لیسانسم رو بگیرم با ضوابط نظام مهندسی و شهرداری آشنا شده بودم وقتی لیسانسم رو گرفتم و پایان نامهام رو دفاع کردم دنبال این بودم کار اجرا یاد بگیرم و وقتی خواستم کار اجرا رو شروع کنم به عنوان نوآموز سر پروژه خوب و مجری خوبی رفتم اولین کار یک پروژه تجاری بود پاساژ امین درقم، و بازار سلام در قم کار کردم و اونجا کوچکترین فرد مجموعه بودم کلاً دو تا خانوم بودیم سر اون پروژه که من کوچکترین بودم و حتی اون خانم حداقل ۳۰ سالش بود. از همه کوچکتر بودم و همه مهندسین با سابقه و با تجربهای بودند که از قم و اصفهان میاومدند، من رو اوایل خیلی جدی نمیگرفتند و واقعاً کارآموز بودم ولی با توجه به کارهایی که سعی کردم انجام بدم و خودم رو نشون بدم رشد کردم. اومدم کاستیهایی که تو پروژه داشتند رو انجام دادن خوب اونا سرشون شلوغ بود و اصلا بهش فکر نمیکردند که مثلا باید یک لوگو پایین عنوانشون بزنند وقتی دارن یک نقشه رو به پیمانکار ابلاغ میکنند یا مثلاً یک عنوان داشته باشند و کارهایی از این دست رو، از همون اول که وارد شدم من پیشنهاد میدادم که انجام بشه و خیلی مشتاقانه کارهایی که حتی وظیفه من نبود رو میگفتم بدین من انجام بدم.
و همین کارهای خیلی جزئی باعث شد که دیدشون نسبت به من عوض بشه و از اون حالت کارآموزی که تازه میخواد یه چیزی یاد بگیره تغییر کرد. حسنی که اون دو تا پروژههایی که کار کردم داشت این بود که پروژههای بزرگ شهر بودند این بود که من با مهندسین با تجربه و با سابقهای آشنا بشم که سالهاست کارشون همینه و اونها هم کارم رو میدیدند که خوب انجام میدم و پیشنهادهایی که برای پروژههای بعدی میدادند باعث شد که من دیدم کلاً عوض بشه و بخوام جدیتر کارم رو دنبال کنم و این شد که تونستم پروژههای بیشتری بگیریم و دیگه حالا یکم دید اجرایی هم داره و تا حالا نشده مجریها به شکل بخورن و کارهایی که انجام میدیم خیلی دیتیلهتره و همین باعث شد که کارفرماها راضیتر باشن و خودشون دوباره پیگیر بشن که کار جدیدی بهمون بدن و یا اینکه ما رو معرفی کنند؛ اون زمان به تنهایی کار میکردم.
و همین باعث شد که تعداد پروژهها بیشتر شدن و پروژههای بیشتری در زمینه مسکونی و طراحی داخلی و نما، روف گاردن هتل، داخلی هتل … کار کردم. و پروژههایی که باعث شد مدیرم بهم بگه که بیا شراکتی کار کنیم خوب من این همه راه اومدم! و این همه سختی به جون خریدم! و دیگه باعث شد نخوام با کسی شراکت کنم و همینکه خودم شاید بیشتر ا ز اون دارم کار میگیرم و این برای من شروع جدیدی شد که خودم بخوام مستقل شم و دفتر بزنم که تونستم و خیلی این روابطی که با مهندسها داشتم و جاهایی که در گذشته کار کردم و ارباب رجوعهایی که پرزنتشون کرده بودم خیلی به من کمک کرد تو این کار چه تو برخوردم با کارفرماها چه تو کار گرفتن و وقتی هم خواستم مستقل بشم به فکر دفتر زدن نبودم اوایل ولی وقتی خواستم دفتر بزنم خیلی سرمایه آنچنانی نداشتیم و پول ناچیزی بود و در حد اجاره کردن یه دفتر بود ولی با هر سختی که بود یه دفتری زدیم که خواستیم کارمون رو جدیتر از اونجا با یکی از همکارا شروع کنیم و وقتی شروع کردیم فکر میکردیم تا یک سال نتونیم حداقل هزینههای اولیه که یک دفتر داره رو در بیاریم مثل اجاره، پول کارمند و … ولی خوب خدا رو شکر ما دو هفته بعد از اینکه دفتر رو زدیم و شروع کردیم به کار کردن تا امروز که بگم بیشتر از ۹ ماه شده یک روز هم بیکار نبودیم و تونستیم حتی کار اجرا بگیریم.
چی شد تصمیم گرفتید که نرمافزار تری دی مکس رو یاد بگیرید؟
خوب وقتی که کار طراحی رو شروع کردم هیچ نرمافزار سهبعدی رو بلد نبودم و نمیتونستم خودم کارهام رو انجام بدم و فقط اتوکد بلد بودم و با همون هم کارهام رو انجام دادم و دیگه در کارهای سهبعدی و طراحی زمینهای نداشتم و کارهام رو میدادم بیرون و مجبور میشدم پروژههایی که میگیرم در ابتدا یه پولی هم بدم و هزینه کنم تا کارم انجام بشه و شاید تهش یا هیچی برام نمیموند و یا خیلی کم میموند و کیفیت کارهایی که انجام میشد اگر خودم که میدونستم چی میخوام انجام میدادم خیلی بهتر میشد و خوب با کارفرما صحبت کرده بودم و میدونستم کارفرما چی میخواد و همین که سی جی کارها اذیتم میکردند و بدقولی میکردند و همین باعث شد که خودم برم سراغش و یاد بگیرم و خیلی هم برام سخت و به شدت از نرمافزار یاد گرفتن متنفر بودم، مخصوصا از یاد گرفتن تری دی مکس و واقعاً برام عذاب بود ولی تصمیم گرفتم از یه جایی شروع کنم خوب خیلی کند پیش میرفتم و یه بار یکی از همکارام بهم گفت کاری که استعداد نداری چرا می خوای انجام بدی! یه تعدادی هستن مثل ما و کار انجام میدن و گفت کارهاتو بسپر به بقیه، خوب من نمیخواستم اینطوری بشه و اینم یه تلنگری شد برا ی من که از یه جایی جدیتر شروع کنم و با آشنایی که با موسسه شما داشتم و یکی از پروژههاتون رو انجام داده بودم و دستم اومده بود که تری دی مکس چه زمینه ای برای یادگیری میخواد و انقدر هم که من فکر میکردم سخت نیست و چقدر راحتتره و وقتی یاد گرفتم تونستم پروژههای بیشتری یاد بگیرم و پیش کارفرماهام بد قول هم نشم.
چه نکته و خصوصیتی از دوره براتون جالب بود ؟
چیزی که برای من خیلی جالبتر بود و فکر میکنم در کمتر آموزشگاهی این انجام بشه یا اصلاً کمتر استادی حوصله کنه اینکار رو انجام بدن اینه که استاد از تجربههای شخصیشون برای بچهها تعریف میکنند؛ هم تجربههای خودشون و هم شاگردهایی که داشتن و این خودش یک نقطه قوته چون کسایی که میان آموزش میبینن برای اینکه کاری رو راه بندازن و شروع کنند آموزشها رو میبینند و این یه جور دلگرمیه برای کسایی که آموزش میبینند و فکر میکنند شاید موفق نشند! ولی خوب حرفهایی که استاد میزنند باعث میشه امیدوار باشیم از اینکه یه روزی اونها هم روی همین صندلیها نشسته بودند و آموزش دیدندو الان موفق هستند و این خیلی مفیده و خیلی هم استفاده میشه و من همیشه فکر میکنم آموزشهای این شکلی بیشتر از آموزشهای تئوری که با نرمافزار یا هر چیز دیگهای استفاده میشه به درد میخوره و موضوع دیگه اینه که به صورت خیلی حرفهای تر ی دی مکس توسط استاد آموزش داده میشه و این خیلی خوبه چون در آینده وقتی بازار کار میشین شاید با پروژه و آبجکتهای به این سنگینی روبه رو نشیم ولی خوب شما بهترین حالت ممکن یک نرمافزار رو یاد میگیرید و هیچ جا به مشکل نمیخورید.
حرف آخر !
من خیلی تلاش کردم که به اینجا رسیدم از نظر خودم خیلی زمان گذاشتم و واقعاً چند سال هست که شبانه روز هنوز هم در حال تلاشم که چیزهایی که بلد نیستم رو یاد بگیرم و یا چیزهایی که نیاز دارم آموزش ببینم دنبالش هستم، و وقتی هم شروع کردم ۸ صبح تا ۱۱ شب پشت سر هم بدون وقفه در حال کار کردن بودم زمانی که هم سن و سالهای من در حال تفریح بودند و من واقعاً اون زمانها کارکردم و خیلی هم خسته شدم و خیلی وقتها اومدم جا بزنم ولی همیشه طرز فکرم این بود که آدمها تا ۳۰ سالگی میتونند به هر جایگاهی که میخوان برسن و هر وقت میخواستم جا بزنم به خودم میگفتم ۸ سال دیگه وقت داری و نمیتونی الان استراحت کنی. و الان هم نظرم همینه تو این ۶ سال باقیمونده تا ۳۰ سالگی یه جوری باشم که به همه چیزهایی که میخوام رسیده باشم و خوب این تلاش کردنه خیلی مهمه. من همیشه میگم دانشجوها منتظر اینن که یه لیسانس بگیرن و یه میز بزارن و بگن خوب بفرمایین خانم مهندس! آقای مهندس! پشت این میز بشینید کار کنید ولی اینطوری نیست باید خیلی سختی بکشید تا شبیه آدم با تجربهای بشید که میبینیو و میخواین بهش برسید اونم تلاش کرده و همینجوری نبوده. و خوب یه جایی تلاش میکنیم و یه جایی هم لطف خداست که باعث میشه پیشرفت کنید و رو به جلو حرکت کنید و یه حرفی استاد سر کلاس زدند که برای من خیلی جالب بود،گفتند در روز هزاران نفر دارن خدارو شکر میکنند و به هر شیوهای دستشون رو میبرن بالا و میگن خدایا شکرت به خاطر چیزهایی که به من دادی ولی این شیوه شکرگذاری خیلی ساده است و هر کسی میتونه انجامش بده، پس بهتره با چیزهایی که خدا بهت داده شکر کنی و این برام خیلی جالب بود. و اینطوری نیست که تو فقط بگی خدایا من اینو میخوام، این تلاشه که تورو به اونجایی که میخوای میرسونه و باعث میشه لطف خدا شامل حالت بشه.
توصیهام به همه دوستام که هم سن وسال من هستم و یا همکارانی که می خوان شروع کنند این هست که علاوه بر اینکه به دانش و تجربههای کارشون اضافه کنند خدا رو از یاد نبرند و واقعاً تلاش کنند و با تلاش اینجوری نیست که به جایی نرسید و اگر تلاش کنید به همه جا میرسید.
💪💪